رامین مظهر
نویسنده و فعال حقوق بشر
منبع: بیبیسی فارسی
در این مطلب که برای صفحه ناظران فرستاده شده، نویسنده معتقد است که دولت افغانستان، آمریکا و طالبان قربانیان جنگ را "تحریم" کرده اند. نویسنده درباره راهکارهای دادخواهی و مشارکت قربانیان جنگ در روند مذاکرات صلح بحث کرده است.
منابع معتبر تایید کردهاند که پس از آزادی هزارها زندانی گروه طالبان، به زودی مذاکرات بینالافغانی میان تیمهای مذاکرهکننده دولت افغانستان و گروه طالبان آغاز میشود.
پیشتر سهیل شاهین، سخنگوی دفتر سیاسی طالبان در قطر نیز به بیبیسی فارسی گفته بود که طالبان آمادهاند طی یک هفته پس از رهایی زندانیان، مذاکرات بینالافغانی را آغاز کنند.
پیش از این جنجالها بر سر رهایی ۴۰۰ زندانی خطرناک طالبان مانع اصلی بر سر راه آغاز مذاکرات بینالافغانی پنداشته میشد. رییسجمهور اشرف غنی گفته بود که این تعداد زندانیان را به دلیل ارتکاب جرایم سنگین جرمی آزاد نمیتواند. به همین دلیل آقای غنی صلاحیت تصمیمگیری در مورد ۴۰۰ زندانی طالبان را به لویهجرگه مشورتی صلح واگذار کرد.
زندانیان چه کسانی بودند؟
کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان پیش از شروع روند آزادی ۵۰۰۰ زندانی یک نامه سرگشاده به ایالات متحده امریکا، دولت افغانستان و طالبان نوشت و از آنها خواست اطلاعات کامل در مورد کسانی که نزد دو طرف زندانی هستند، منتشر کنند.
کمیسیون خواهان وضاحت در مورد دسترسی قربانیان به عدالت، طی مراحل قانونی زندانیان و تأیید هویت زندانیان شد و گفت نگران است که در میان این زندانیان طالبان، کسانی هم باشند که افراد ملکی (غیرنظامی) را هدف قرار دادهاند، و اینکه هنوز کارشیوه تطبیق عدالت برای قربانیان مشخص نیست. کمیسیون حقوق بشر افغانستان پرسیده بود که چه سازوکار و روند مشخصی وجود دارد تا برای قربانیان، در زمان حال و یا در آینده امکان دسترسی به عدالت را فراهم کند و چه سازوکار و یا روند مشخصی وجود دارد تا برای قربانیان امکان دسترسی به «حقالعبدی» را فراهم سازد؟
دولت افغانستان هرگز پاسخ روشن، کامل و قناعتبخشی به این پرسشها ارایه نکرد. دولت ۴۶۰۰ زندانی را از زندان رها کرد و برای تصمیمگیری در مورد ۴۰۰ زندانی “خطرناک” گروه طالبان به جای ارائه وضاحت در مورد هویت و کارنامه زندانیان و صحبت با قربانیان، لوی جرگه مشورتی صلح را فراخواند تا از آنها در مورد رهایی زندانیان مشوره بگیرد.
جرگه مشورتی صلح؛ کتمان حقیقت و نقض حقوق قربانیان
لویهجرگه مشورتی صلح در تاریخ هفدهم اسد / مرداد آغاز و پس از سه روز کاری، با تأیید رهایی ۴۰۰ زندانی طالبان به کارش پایان داد. محمداشرف غنی رئیس جمهوری افغانستان با مشوره لوی جرگه فرمان آزادی ۴۰۰ زندانی باقیمانده گروه طالبان از فهرست ۵ هزار نفری این گروه را امضا کرد.
به نظر میرسد که اعضای جرگه اطلاعات لازم در مورد زندانیان را نداشتند. آنها نمیدانستند اسامی این زندانیان چیست، آنها مرتکب کدام جرایم شدهاند، چه مدت از دوره حبسشان سپری شده و چه مدت باقی مانده است، چه کسانی از جرایم آنها آسیب دیده است و به قربانیان جنگ تا چه حدی رسیدگی شده است. شرکتکنندگان جرگه در عالم ناآگاهی و کمبود اطلاعات به آزادی زندانیان رای دادند؛ بدون آنکه صلاحیت لازم برای عفو این زندانیان را داشته باشند.
قانون اساسی افغانستان و قوانین تکمیلی آن، حدود و صلاحیتهای رئیس جمهوری و جرگه را مشخص کرده است. عفو کسانی که به جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت محکوم شدهاند، از صلاحیتهای قانونی رئیس جمهوری و جرگه نیست. در مواردی که در پیوند به زندانیان ادعای حقالعبدی وجود دارد شریعت اسلامی، قوانین ملی و حقوق بشردوستانه بین المللی عفو مجرمین را از صلاحیتهای انحصاری خانواده / وارثین قربانیان میداند.
دولت افغانستان در مورد کارنامه زندانیان دست به پنهانکاری و کتمان حقیقت زد، اطلاعات را در اختیار مردم قرار نداد و حق دانستن حقیقت را از مردم و قربانیان جنگ دریغ کرد. دولت افغانستان با کتمان حقیقت و پنهانکاری به طالبان در انکار، لاپوشانی و تکذیب جنایاتی که رخ داده است، همدست شد.
دولت وظیفه داشت که به جای سکوت، پنهانکاری، هویت و جرایم زندانیان را در برابر دیدگان مردم قرار میداد و در روندی دموکراتیک، مستند و قانونی از کسانی مشوره میخواست که صلاحیت تصمیمگیری در مورد آزادی جنایتکاران را داشتند.
حقوق قربانیان جنگ در قوانین ملی افغانستان و حقوق بشردوستانه بینالمللی بسیار مشخص و تعریف شده است. قربانیان حق دارند به حقیقت دسترسی داشته باشند. یعنی تمام کسانی که در سالیان گذشته عزیزانشان را در انواع مختلف خشونتها از دست دادهاند، حق دارند بدانند چه کسانی عامل خشونتها بودهاند و چرا مورد خشونت قرار گرفتهاند، برای خانوادههای قربانیان آگاهی در مورد اینکه چه کسانی دست به کشتن وابستگان آنها را زده است، پایان دورهی وحشتناک ابهام، بیخبری و بیاعتمادی به نهادهای عدلی قضایی و نهادهای امنیتی بود. اگر دولت آنها را از حقیقت آگاه میساخت و در مورد رهایی زندانیان از قربانیان مشوره میگرفت، حس اعتماد را میان نهادهای دولتی و قربانیان مستحکمتر میکرد. دولت باید به قربانیان فرصتی فراهم میکرد تا با تجربههای دردناک آنها همدردی صورت گیرد، باید به وابستگان قربانیان زمینهی اعادهی حیثیت فراهم میشد و از استقامتشان در برابر زخمهایی که دیدهاند، قدردانی میشد.
قربانیان همچنان حق دارند که به عدالت دسترسی داشته باشند. یعنی عاملان حوادث در برابر قانون حسابده باشند و در یک محکمه قابل اعتماد به پاسخگویی فراخوانده شوند. قربانیان حق دارند خواهان پرداخت غرامت شوند و جبران خساره بگیرند. قربانیان همچنان حق دارند از آنها عذر خواسته شود.
اگر قرار است صلحی اتفاق بیفتد، باید عاملین خشونت و قربانیان خشونت در یک میز رو در رو مینشستند. عاملین خشونت باید تجربه دردناک قربانیان را میشنیدند. برای قربانیان باید فرصتی فراهم میشد که روایت تلخ خود را از جنگ نقل کنند تا عاملین خشونت به چشم خود ببینند که چه فاجعهای به بار آوردهاند. آنها باید از اعمالشان اظهار ندامت میکردند تا در یک روند شفاف زمینه آشتی بین این دو قشر فراهم میشد و اطمینان به وجود میآمد که در آینده کینههای ناشی از جنگ صلح را با خطر مواجه نمیسازد.
تا امروز در پروسه صلح حق دسترسی به حقیقت، حق دسترسی به عدالت و پرداخت غرامت قربانیان جنگ نقض شده است. دولت به حقوق و رنجهای قربانیان بیتوجهی کرد و اشتراککنندگان جرگه نیز توجه کافی به مسایل قربانیان نداشتند و به هیچ گزینه ای دیگر به جز دو گزینه آزادی یا عدم آزادی نیندیشیدند. آزادی مشروط به عذرخواهی و ابراز ندامت و قبول مسئولیت میتواند یکی از گزینه ها باشد که در پیشنهادات جرگه انعکاس نیافت.
کیها قربانی جنگ هستند؟
چهل سال جنگ در افغانستان باعث شده است تعداد بیشماری از مردم این کشور در جنگ قربانی شوند. در دورههای حکومت حزب دموکراتیک خلق افغانستان، حکومت مجاهدین، دوره طالبان و ۱۸ سال اخیر حقوق بشر و قوانین بینالمللی بشردوستانه به گستردهگی نقض شده است. گروههای مختلف به کشتارهای دستهجمعی، بمباران، بازداشتهای خودسرانه، شکنجه، حملات انتحاری تخریب آثار فرهنگی، چور و چپاول، کوچ اجباری و تجاوز جنسی بر زنان و کودکان دست زدند.
هنوز آمار دقیقی از قربانیان در ۴۰ سال جنگ در افغانستان در دست نیست.
مراد از قربانیان جنگ در ۱۸ سال گذشته همهی کسانی هستند که از طرفهای مختلف منازعه آسیب دیدهاند. چه آنهایی که توسط حملات طالبان بر شهرها متضرر شدهاند، چه کسانی که توسط حملات شبانه نیروهای بینالمللی یا نیروهای امنیتی افغانستان متضرر شدهاند، چه کسانی که از آدرس گروههای ناشناس آماج قرار گرفتهاند.
آیا قربانیان جنگ تحریم شدهاند؟
در توافقنامه سیاسی که در ۱۰ حوت/اسفند ۱۳۹۸ میان دولت ایالات متحدهی آمریکا و طالبان امضا شد، کوچکترین اشارهای به حقوق قربانیان نشده است. این توافقنامه ظاهراَ به جنگ ۱۸ ساله میان ایالات متحده و طالبان نقطه پایان گذاشت، ولی در آن هیچ یادی از تأمین عدالت برای غیرنظامیانی که در افغانستان حقوقشان توسط طالبان و سربازان آمریکایی نقض گردیده، نشده است.
در گفتگوهای بینالافغانی صلح نیز هنوز روشن نیست که قربانیان چه جایگاهی دارند.
کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان روز سه شنبه ۱۳ جوزا / خرداد ۱۳۹۹ با نشر یک اعلامیه مطبوعاتی پیشنهاد کرد که “با استفاده از سنت کهن مشارکت و مشورت در افغانستان، زمینه اشتراک قربانیان و مردم در گفتگوهای صلح به طور رسمی فراهم شود.” کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان چهار راهکار را برای مشارکت قربانیان جنگ، جامعه مدنی و کارشناسان در گفتگوهای صلح میانافغانی پیشنهاد کرد:
این چهار راهکار شامل گزینش شماری از قربانیان، از سراسر کشور و قربانیان انواع خشونتهای مرتبط با منازعه بود تا آنها بتوانند در مورد تجربههایشان خود از منازعه با طرفین صحبت کنند.
راهکار دیگر این بود که طرفین مذاکرات یک کمیته فرعی (جداگانه یا مشترک) را برای ملاقات در فاصلههای زمانی منظم با یک گروه کارشناسان متشکل از فعالان حقوق بشر و جامعه مدنی شکل دهند.
برگزاری “جرگه مشورتی ملی قربانیان” برای بحث درباره مسائل قربانیان، عدالت و مصالحه نیز یکی از راهکارهای پیشنهاد شده توسط کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان است.
ایجاد فرصت ارایه پیشنهادات مدون در مورد حقوق بشر و حقوق قربانیان و میکانیزمهای عدالت قربانیمحور یکی دیگر از مکانیزمهای پیشنهادی کمیسیون است.
با آنکه قرار است تا روزهای آینده گفتگوهای بینالافغانی صلح شروع شود، حکومت افغانستان، گروه طالبان و ایالات متحده آمریکا، هیچ کدام به پیشنهادهای کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان به گونهی رسمی پاسخ ندادند.
چرا حضور قربانیان جنگ در گفتگوهای صلح مهم است؟
تأمین عدالت برای قربانیان خشونتها یکی از مبناهای اخلاقی صلح پیش رو خواهد بود. صلح پایدار با نادیده گرفتن عدالت به میان نخواهد آمد. اما عدالت چیست و چه کسی آنرا تعریف میکند؟
افغانستان به لحاظ فرهنگی یک کشور متنوع است. در این کشور مردمانی با زبانها، مذاهب و گرایشهای متفاوت فکری و فرهنگی زندگی میکنند. از این رو هر بخشی از جامعه تعریف متفاوتی از «عدالت» دارد. قربانیان جنگ نیز با در نظر داشت عاملین خشونت و نوع خشونتی که متحمل شدهاند در گروههای متنوعی قابل دستهبندی هستند. هر دسته از قربانیان روایت متفاوتی از جنگ دارند و تعریفشان از صلح و عدالت نیز متفاوت است. همزمان با آغاز گفتگوهای صلح در افغانستان نگرانیهایی بالا گرفت که تا امروز هم این نگرانیها پاسخ روشنی نیافتهاند. ترس از اینکه مبادا در پروسه صلح مفاهیمی مثل «عدالت»، «منافع ملی» و «اسلام» بر وفق مراد یک گروه خاص تعریف و بر دیگران تحمیل شود. در این صورت خود توافقنامه صلح مقدمات یک جنگ خونین دیگر را خواهد چید و جامعه به مرحله جدیدی از خشونتها پرتاب خواهد شد.
گروههای افراطگرای دینی مفاهیم نامبرده را توسط الگوهای از پیش تعیین شده و نظام اعتقادی غیرقابل انعطاف خودشان تعریف میکنند. آنها تصور میکنند رسالت دارند تا تعاریف ازلی و ابدی خودشان از مفاهیم را بر دیگران از راه زور تحمیل کنند. ولی عدالت در تمام زمانها و در تمام جوامع تعریف ثابتی ندارد. عدالت نظر به مقتضیات جوامع در زمانهای گوناگون تعریف متفاوتی پیدا میکند. از طرفی دیگر، نگرانی از اینکه مبادا دولت افغانستان از نام «عدالت برای قربانیان جنگ» استفاده ابزاری سیاسی کند نیز وجود دارد. با این همه، یک سوال جدی که در پروسه صلح افغانستان وجود دارد این است که با وجود تمام پیچیدگیهایی که در گفتگوهای صلح وجود دارد، ماهیت عمل عادلانه در این مذاکرات چیست؟ پاسخ به این پرسش باید از راه گفتگو و عقلانیت جمعی به دست آید. همه باید بر سر کشیدن یک نقشهی عادلانه برای آمدن صلح و تامین عدالت در افغانستان به توافق برسند. توافقی که هم به جنگ خونین ۴۰ ساله نقطه پایان بگذارد، هم حقوق اساسی مردم را نقض نکند.
جنگ دوامدار در افغانستان باعث شده است که زخمها، عقدهها و کدورتهای زیادی در سطوح مختلف جامعه به وجود بیاید. در گفتگوهای صلح باید فرصتی به وجود بیاید که به رسم احترام به رنجهای مردم افغانستان در پروسه صلح به قربانیان نقش معنادار داده شود. طرفهای منازعه باید قبول کنند که قربانیان جنگ متحمل رنجهای بیشماری شدهاند، روایتهای آنها از جنگ و خواستهایشان باید شنیده شود و دردها و رنجهای مردم التیام یابد. صلح تنها نوشتن یک توافقنامه سیاسی بین طرفین منازعه نیست. باید فرصت آشتی و ایجاد روابط سالم بین قربانیان جنگ و کسانی که حقوق آنها را مورد تعرض قرار داده است به وجود بیاید و قربانیان جنگ از اجرای عدالت مطمین شوند. مذاکرات صلح بینالافغانی میباید فرصت شنیدن صدای قربانیان در مورد مسایل مهم مثل حقیقتیابی در مورد جرایم جنگی، عدالت قضایی، عفو، پرداخت غرامت و ادغام مجدد جنگجویان در میان مردم را فراهم سازد. باید از خانوادههای قربانیان جنگ پرسیده شود که خواست آنها در مورد جنایاتی که در گذشته رخ داده چیست و چگونه میتوان از تکرار جنایات ضد بشری گذشته جلوگیری کرد. مشارکت قربانیان در پروسه سبب میشود که آنها در برابر این پروسه حس مالکیت پیدا کنند و مشروعیت این روند نزد قشرهای متفاوت مردم بیشتر شود. برعکس، بیتوجهی به دردهای قربانیان جنگ و التیام رنجهای آنها منجر به بازگشت به منازعه خواهد شد.
دولت جمهوری اسلامی افغانستان، ایالات متحده آمریکا و گروه طالبان تا هنوز تعهد کوچکی هم برای تامین عدالت در پروسه صلح نشان ندادهاند. به نظر میرسد که آدرسهای اصلی گفتگوهای صلح در این روند قربانیان جنگ را تحریم کردهاند.
Add comment